کد مطلب:141792 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

راهیابی به بارگاه دوست
كاروان امام به «زرود» رسیده بود، كاروانیان همه بارها را گشوده بودند تا قدری بیاسایند. [1] «زهیر» از سفر حج به سمت كوفه بازمی گشت. مقصد او با امام حسین علیه السلام یكسان بود و وجود آب و آبادی او را آرام آرام به «زرود» كشانیده بود. از قضا امام حسین علیه السلام هم در همان منطقه، نزدیك خیمه «زهیر» بار نهاده بود. زهیر در طول سفر، خود را از حسین علیه السلام و یارانش پنهان می كرد تا مبادا او را به جهاد تكلیف كنند؛ اما روز موعود فرارسیده بود. او با گروهی از بستگان و یاران بر سر سفره غذا نشسته بود كه ناگاه سفیر امام سررسید و زهیر را فراخواند. زهیر غافلگیر و درمانده شده بود. همسر او زهیر را از تحیر به درآورد و گفت: «منزه است خدا، آیا پسر پیامبر كسی به سوی تو می فرستد ولی تو او را بی پاسخ می گذاری؟ برخیز تا دریابی ذریه پیامبر چه درخواستی دارد و


سپس برگرد». زهیر از جای برخاست و به خدمت امام شرفیاب شد. ابی مخنف نوشته: «دلهم» همسر زهیر دختر «عمرو» برای من حكایت كرد، مدت زمانی نگذشته بود كه زهیر با سرعت و با صورتی برافروخته و شادمان به سوی یارانش بازگشت و دستور داد خیمه اش را جمع كنند و آن را به طرف خیمه امام حسین علیه السلام و یارانش منتقل و در آنجا برپا كنند. سپس رو به من كرد و گفت: «تو را طلاق دادم، به خویشان خود ملحق شو. دوست ندارم كه به سبب من به تو مصیبتی رسد، تنها خیر شما را خواهانم». [2] .

درسی كه می توان گرفت: جای آن دارد كه همسران باوفا، خیرخواهی بر شوهران خود را از همسر باوفای زهیر بیاموزند. او همسرش را به حق دعوت و در واقع، امر به معروف كرد. پس از كلام همسر «زهیر» بود كه زهیر از حیرت به درآمد و راه هدایت بر او هموار شد. بر دوستان و یاران نیز باید این گونه باشند. به حتم كسی كه دیگری را در خیری یاری رساند، در عمل نیك او شریك خواهد بود همان گونه كه اگر دیگری را در پی كاری نامطلوب و ناپسند تحریك سازد، به همان مقدار از آن گناه و معصیت را نصیب خود ساخته است.


[1] مقتل الحسين مقرم، ص 207.

[2] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 396-397؛ الارشاد، ج 2، ص 72 و 73؛ ابصار العين، ص 162.